شنبه ۸ مهر ۱۳۹۱ ساعت 10:48 توسط بهزاد | 
هرگاه از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره میزند خنجر خیانتی را که در پشتم فرو رفته درمیاورم ؛میبوسمش ؛صیقلی عاشقانه ؛اندکی نمک به رویش؛نوازشش کرده دوباره بر سرجایش میگذارم.از قول من به آن لعنتی بگویید خیالش تخت من دیوانه هنوز به خنجرش هم وفادارم!

چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 20:34 توسط بهزاد | 
نشسته ام ، کجا ؟ کنار همان چاهی که تو برایم کندی

عمق نامردی ات را اندازه می گیرم !

چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 13:14 توسط بهزاد | 
حسرت
چیزی نیست که من بخورم
حسرت
اون چیزیه که به دلت میذارم … !!!

سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 18:47 توسط بهزاد | 
ترک کردن ِ آدمها هم آدابی دارد !
اگر آداب ِ ماندن نمی دانید
لااقل
درست ترکشان کنید
تا تَرَک برندارند...!!!

دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 18:40 توسط بهزاد | 
 پیچ رو هر چقدر سفت کنی ، موقع باز کردن ، همونقدر باید زور بزنی ...

حالا هی منو بپیچون .. به موقش برات دارم ...

یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 17:45 توسط بهزاد | 
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است

یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 17:44 توسط بهزاد | 
کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده
باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست به نامردانی چون تو دیگر دل نخواهم بست

یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 17:44 توسط بهزاد | 

من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمیگردم 

یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 17:43 توسط بهزاد | 
چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار نامردیش
همه وجودت له شده ....
یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 17:43 توسط بهزاد | 
روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت. هر کسی غصه اینکه چه می کرد نداشت. چشم سادگی از لطف زمین می جوشید. خودمانیم زمین این همه نا مرد نداشت

مشخصات
اس ام اس پرشیا اس ام اس پرشیا
موضوعات وب
برچسب ها