اس ام اس پرشیا

کسـی بـه نــام ٖمن
از سـاعت ٖجهان
گــم شُــد !!
همــان ٖدقیقه کــه .....
« ٖ تورا بادیگری دیدم »

صادِقانِه دُروغ می گویَند، و عاشِقانِه خیانَت می کُنَند.کاش دِل ها آنقَدر پاک بود کِه بَرایِ گفتنِ "دوستَت دارَم "، نیازی به قَسَم خوردن نَبود......

درد من، چشمانی بود که به من " اشک " هدیه میداد و به دیگران " چشمک.....

من به قلبم افتخار می کنم
با آن بازی شد ، زخمی شد ، به آن خیانت شد ، سوخت و شکست
اما به
طریقی هنوز کار می کند

دارم به اجزای تشکیل دهنده ام تجزیه میشوم !
آب
باد
خاک
و این آتش که تو به جانم انداخته ای

نه زیبایم و نه مهربان و نه عاشق و نه محتاج نگاهی.فقط برای خودم هستم.خود خودم.برای تو که چهره های رنگ شده را میپرستی نه سیرت آدمی،هیچ ندارم.راهت را بگیر و برو

ظرفیتــــ پشتــــ تكمیل استــــ
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
لطفا از جلو خنجــــر بزنیــــد

خوش بحالت آدم ! خودت بودی و حوا !
وگرنه حوای تو هم به هوای دیگری میرفت

هرگاه از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره میزند خنجر خیانتی را که در پشتم فرو رفته درمیاورم ؛میبوسمش ؛صیقلی عاشقانه ؛اندکی نمک به رویش؛نوازشش کرده دوباره بر سرجایش میگذارم.از قول من به آن لعنتی بگویید خیالش تخت من دیوانه هنوز به خنجرش هم وفادارم!

سرزده به افکارم سرک میکشی
و خیانتت را در ذهنم به چالش میکشی
ولی من تو را با تلخیت میل میکنم
اما نه اکنون که روزه دارم-
روزه عشق گرفته ام و دیگر غزل هم نمی نوشم
تلخیه خاطراتت باشد برای افطارم