چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 10:34 توسط بهزاد
|
فهمیدهام
که خیلی وقتها
گناه نکردن
نتیجه ی فراهم نبودن “موقعیت” است؛
چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 10:33 توسط بهزاد
|
در این دنیا برای کفری کردن آدمهای رذلی که .. می خواهند همه چیز را از
آنچه هست برایت سخت تر کنند .. راهی بهتر از این نیست که وانمود کنی از هیچ
چیز دلخور نیستی ..
پرواز بر فراز آشیانه فاخته
چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 10:33 توسط بهزاد
|
ای خداوند اسمانت متری چند؟دیگر زمینت بوی زندگی نمیدهد.
چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 10:33 توسط بهزاد
|
نقـش یـــک درخــت خشک را
در زنـدگی بازی میکـنم
نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم
یا هیزم شکن پـیــر…
چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 10:33 توسط بهزاد
|
دیروز کودکی در امتداد کوچه های پر از بی کسی این شهر شلوغ
دست تمنایی به سویم دراز کرد
خالی تر از تمامی آرزوهای کودکانه
دنیا عوض شده است
کودکان به دنبال نان اند و ما به دنبال عشق
چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 10:32 توسط بهزاد
|
چه نقاش ماهری است
فکر و خیال
وقتی که دانه دانه موهایت را سفید می کند
چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 10:32 توسط بهزاد
|
گنجشک میخندید به اینکه چرا هرروز بی هیچ پولی برایش دانه میپاشم...
من` میگریستم` به` اینکه` حتی` اوهم` محبت` مرا` از`سادگی ام`
میپندارد`